شباهت به پیامبران (8)
شباهت به موسى
موسىعلیه السلام؛ دوران حملش مخفى بود. قائمعلیه السلام
نیز همینطور، دوران حملش مخفى بود
موسىعلیه السلام؛ ولادتش مخفیانه صورت گرفت. قائمعلیه السلام نیز، ولادتش
مخفیانه انجام شد
موسىعلیه السلام از قومش دو غیبت داشت كه یكى از دیگرى طولانىتر بود، غیبت اوّل
از مصر بود و غیبت دوم هنگامى كه به سوى میقات پروردگارش رفت، مدت غیبت نخستین
بیست و هشت سال بود، چنانكه در روایت شیخ صدوق در كمال الدین به سند خود از عبد
اللَّه بن سنان آمده كه گفت: شنیدم، حضرت ابى عبد اللَّه صادقعلیه السلام
مىفرمود: در قائمعلیه السلام سنّتى از موسى بن عمران هست. عرضه داشتم: سنّتى كه
از موسى بن عمران در او هست چیست؟ فرمود: مخفى بودن ولادتش و غیبت از قومش. گفتم:
موسى بن عمرانعلیهما السلام چند وقت از قوم و اهلش غایب بود؟ فرمود: بیست و هشت
سال. (كمال الدین: 340/1) و مدت دومین غیبت چهل شب بود، خداوند متعال فرموده:
(فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً) (سوره اعراف، آیه 142) كه میقات
(وعدهگاه )پروردگارش چهل شب به پایان رسید. قائمعلیه السلام نیز، دو غیبت داشته
یكى از دیگرى طولانىتر چنانكه گذشت
موسىعلیه السلام؛ خداوند تعالى با او سخن گفت و چنین فرمود: إِنِّی اصْطَفَیْتُكَ
عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتِی وَبِكَلامِی فَخُذْ ما آتَیْتُكَ وَكُنْ مِنَ
الشَّاكِرِینَ؛ (سوره اعراف، آیه 144) همانا من به وسیله رسالتها و كلام خودم تو
را بر مردم برترى دادم، پس آنچه به تو دادم بگیر و از سپاسگزاران باش
قائمعلیه السلام نیز همینطور، خداوند متعال با او سخن گفت هنگامى كه آن حضرت را
به سراپرده عرش بالا بردند، چنانكه در بحار از حضرت ابومحمد عسكرىعلیه السلام
آمده كه فرمود: هنگامى كه پروردگار من مهدى این امت را به من موهبت فرمود، دو
فرشته فرستاد او را به سراپرده عرش بردند تا اینكه او را در پیشگاه خداوند -
عزّوجلّ - نگهداشتند، از جانب خداوند خطاب آمد: مرحبا به تو اى بنده من، براى یارى
دینم و آشكار نمودن امر و راهنمایى بندگانم، (برگزیده شدهاى )سوگند خوردهام كه
به (خاطر)تو بگیرم و به (راه )تو بدهم و به تو ببخشایم و به تو عذاب كنم. (بحار
الانوار: 27/51)
موسىعلیه السلام؛ از قوم خود و دیگران از ترس دشمنانش غایب شد، خداوند - عزّوجلّ
- مىفرماید: (فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ) (سوره قصص، آیه 21) پس از آن
(دیار )ترسان و نگران بیرون رفت. قائمعلیه السلام نیز از ترس دشمنان از قومش و
غیر آنها غایب شد
موسى على نبیّنا وآله وعلیه السلام - وقتى غایب شد، قومش در منتهاى رنج و فشار و
مشقت و ذلّت واقع شدند، كه دشمنانشان پسران آنها را مىكشتند و زنانشان را زنده
مىگذاشتند. قائمعلیه السلام، نیز شیعیانش و دوستانش در زمان غیبتش در منتهاى
سختى و فشار و ذلّت مىافتند (تا خداوند كسانى را كه ایمان آوردهاند پاك كند و
كافرین را هلاك سازد (سوره آل عمران، آیه 141)
در كمال الدین از حضرت باقرعلیه السلام در بیان شباهت حضرت قائمعلیه السلام به
جمعى از پیغمبران آمده است كه فرمود: و امّا روش موسىعلیه السلام ترس مداوم و طول
غیبت و پنهان بودن ولادت و رنج و زحمت شیعیان بعد از او بر اثر آزار و خوارى كه از
دشمنان ببینند تا آنگاه كه خداى - عزّوجلّ - ظهور حضرتش را اجازه دهد و او را
یارى كند و بر دشمنش تأیید نماید. (كمال الدین: 327/1)
و در بحار از شیخ نعمانى به سند خود از امیر المؤمنینعلیه السلام روایت شده كه
فرمود: بر این شیعه روزى بیاید كه مانند بزهایى باشند كه شیر درنده نداند روى كدام
یك از آنها دست بگذارد، عزّت آنها از دست رفته و احترامى برایشان نمانده و
تكیهگاهى نداشته باشند. (بحار الانوار: 114/51)
و در همان كتاب از امالى شیخ از امیر المؤمنینعلیه السلام آمده كه فرمود: زمین پر
از ظلم و ستم خواهد شد تا جایى كه احدى كلمه اللَّه را جز مخفیانه نگوید، پس
خداوند متعال قوم صالحى را خواهد آورد كه آن را پر از قسط و عدل نمایند، چنانكه
پر از ظلم و ستم شده باشد. (بحار الانوار: 117/51)
و در همان كتاب در علامات زمان غیبت در حدیثى طولانى از امام صادقعلیه السلام
آمده كه فرمود: و مؤمن را اندوهناك، ذلیل و خوار خواهى دید و ببینى كه مؤمن جز در
دلش نتواند باطل را انكار نماید، و ببینى كه دوستان ما را به دروغ نسبت دهند و
شهادتشان را نپذیرند، و ببینى كه حكمران به خاطر كافر، مؤمن را خوار نماید. (بحار
الانوار: 257/52 و 258.)
و از امیر المؤمنینعلیه السلام در بیان حال شیعیان در آن زمان آمده: واللَّه!
آنچه آرزو دارید نخواهد شد، تا اینكه باطلجویان هلاك و جاهلان از غم گسیخته
مىشوند و تقوىپیشگان در امان بمانند (منظور از هلاكت و امان در اینجا در امر دین
است نه دنیا. (مترجم(. - كه بسیار كمند - تا جایى كه براى هر یك از شما جاى پایى
نماند، و تا آنجا كه از مردار نزد صاحبش هم در نظر مردم بىارزشتر شوید. (الزام
الناصب: 229؛ چاپ جدید: 303/2.)
و در حدیث دیگرى آمده كه در آن روزگار مؤمن هر شب و روز تمناى مرگ خواهد كرد.
(الزام الناصب: 229؛ چاپ جدید: 303/2.( و اخبار در این باره بسیار است، ولى بدترین
احوال، زمان خروج سفیانى است، كه در بحار از كتاب غیبت شیخ طوسى به سند خود از عمر
بن ابان كلبى از حضرت صادقعلیه السلام آورده كه فرمود: گویا سفیانى - یا نماینده
سفیانى - را مىبینم كه در رحبه كوفه رحل اقامت افكنده، و سخنگوى او در میان مردم
اعلام كند: هركس سر یكى از شیعیان علىعلیه السلام را بیاورد، هزار درهم جایزه
دارد. پس همسایه بر همسایه خود حمله مىبرد و مىگوید: این از آنها است، و سر از
بدنش جدا مىكند و هزار درهم مىگیرد، و البته امارت و حكومت شما در آن روز جز به
دست زنازادگان نخواهد بود، و گویا من آن نقابدار را مىبینم، عرض كردم: نقابدار
كیست؟ فرمود: مردى از شما است كه معتقدات شما را قائل است، نقاب مىپوشد و شماها
را شناسایى مىكند، به یك یك شما اشاره مىكند تا دستگیر شوید او نیست مگر زاده
حرام. (بحار الانوار: 215/52)
مىگویم: خروج سفیانى از جمله علائم حتمى پیش از ظهور حضرت قائم - عجّل اللَّه
فرجه الشریف - مىباشد، چنانكه روایات بسیارى در این باره آمده است، او از
نوادگان بنى امیّه - لعنهم اللَّه تعالى - مىباشد و نامش عثمان بن عیینه [عنبسه[
است
و از امام صادقعلیه السلام است كه فرمود: اگر سفیانى را ببینى خبیثترین مردم را
دیده باشى، رنگش زرد و سرخ، و چشمش كبود است. (بحار الانوار: 205/52)
و از امیر المؤمنینعلیه السلام روایت است كه فرمود: پسر هند جگرخوار از وادى یابس
خروج مىكند، او مردى میانبالا، با صورت وحشتناك و جمجمه ضخیم و آبلهرو مىباشد.
(بحار الانوار: 205/52)
موسىعلیه السلام؛ هنگامى كه قومش در بیابان سرگردان و گم شدند و در آن حال سالها
بسر بردند، هرگاه فرزندى برایشان متولد مىشد، پیراهنى بر او بود به قامت خودش -
مانند پوست بدن - این را طبرسى در مجمع البیان نقل كرده است. (مجمع البیان: 117/1.
( قائمعلیه السلام نیز، براى شیعیانش در عصر ظهور همین امر خواهد بود، چنانكه در
كتاب المحجة از امام صادقعلیه السلام روایت شده كه فرمود: وقتى قائم ما بپاخیزد،
زمین به نور پروردگارش روشن مىگردد، و بندگان از نور خورشید بىنیاز مىشوند و شب
و روز یكسان مىگردد، و مرد در زمان آن حضرت هزار سال عمر كند و هر سال برایش پسرى
متولد شود، و دخترى برایش متولد نگردد، پیراهنى به قامتش او را مىپوشاند و هرچه
بزرگتر شود آن پوشش نیز بزرگتر مىگردد، و به هر رنگى كه بخواهد مىشود.
(المحجّة: 185 – 184)
موسىعلیه السلام؛ بنى اسرائیل منتظر قیامش بودند، چون كه به آنها خبر داده شده
بود كه فرج آنها به دست ا و است. قائمعلیه السلام نیز، شیعیانش منتظر هستند،
زیرا كه به آنها خبر دادهاند كه فرجشان بر دست آن حضرت است، خداوند تعالى ما را
از شیعیان و منتظران و مدافعان و فدائیان آن حضرت قرار دهد
مؤلّف گوید:
فَیارَبِّ عَجِّلْ فِی ظُهُورِ إِمامِنا** وَهذا دُعاءٌ لِلْبَرِیَّةِ شامِلٌ
پروردگارا! در ظهور امام ما تعجیل فرماى** و این دعا به سود همه بندگان است
موسىعلیه السلام؛ خداوند متعال دربارهاش مىفرماید: وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسَى
الكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ؛ (سوره هود، آیه 110.( ما به موسى كتاب را دادیم پس در
آن اختلاف شد. طبرسى در مجمع البیان گفته: منظور این است كه قومش در آن اختلاف
كردند، یعنى در صحّت كتابى كه بر او فرود آمد. (مجمع البیان: 198/5.( قائمعلیه
السلام نیز همینطور، در كتابى كه با او است - كه امیر المؤمنینعلیه السلام جمع
كرد، یعنى همان قرآنى كه نزد حضرت حجّتعلیه السلام هست - اختلاف مىشود، دلیل بر
آن روایتى است كه در روضه كافى به سند خود از حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام درباره
آیه: وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ؛ (سوره هود، آیه 110.(
ما به موسى كتاب را دادیم پس در آن اختلاف شد. آمده كه آن حضرت فرمود: در آن
اختلاف كردند همچنان كه این امت در كتاب اختلاف نمودند، و در كتابى كه با قائم
هست نیز اختلاف خواهند كرد تا جایى كه مردم بسیارى آن را منكر خواهند شد، كه آنها
را پیش مىكشد و گردنشان را مىزند. (روضه كافى: 287)
و در بحار از شیخ طوسى به سند خود از حضرت امام صادقعلیه السلام مروى است كه
فرمود: اصحاب موسى به نهرى آزمایش شدند و این همان است كه خداوند تعالى مىفرماید:
إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیكُمْ بِنَهَرٍ؛ (سوره بقره، آیه 249.( همانا خداوند شما را
به نهر آبى خواهد آزمود. اصحاب قائمعلیه السلام نیز به مانند آن مبتلا خواهند شد.
(بحار الانوار: 332/52)
موسىعلیه السلام؛ خداوند متعال او را عصایى عنایت فرمود، و آن را معجزه آن جناب
قرار داد. قائمعلیه السلام، به همان عصا اختصاص یافته است، چنانكه در كمال الدین
از حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام آمده كه فرمود: عصاى موسى از آن آدم بود، سپس به
شعیب رسید و آنگاه به موسى بن عمران رسید، آن عصا نزد ما است و من آن را پیشتر
دیدهام، سبز رنگ است به همان وضعى كه از درختش گرفته شده، و اگر استنطاق شود سخن مىگوید،
براى قائم ماعلیه السلام آماده شده، به وسیله آن همان كارها را انجام دهد كه موسى
انجام مىداد، و هرچه مأمور شود انجام مىدهد، و هركجا افكنده شود با زبان خود
نیرنگهاى دشمنان را برمىگیرد. (كمال الدین: 673/2)
و فاضل مجلسى در مجلّد سیزدهم بحار به نقل از كتاب بصائر الدرجات همین روایت را
آورده و در آن آمده است: براى قائم ماعلیه السلام آماده شده تا هر آنچه موسىعلیه
السلام انجام مىداد با آن عصا انجام دهد، و آن مىترساند و آنچه نیرنگ و جادو
كنند مىبلعد و آنچه امر شود انجام مىدهد و به هر سوى كه رو كند خدعهها را
مىگیرد [و خنثى مىكند [دو لب - یا دو سر - دارد یكى در زمین و دیگرى بالا كه بین
آنها چهل ذراع است، با زبان خود نیرنگهاى دشمنان را برمىگیرد. (بحار الانوار:
31852)
نظیر همین روایت را ثقة الاسلام كلینى در كافى آورده است. (كافى: 231/1.)
و در كتاب تذكرة الائمه منسوب به فاضل مجلسى - كه هنوز نسبتش برایم ثابت نشده - از
محمد بن زید كوفى روایت است كه امام صادقعلیه السلام فرمود: مردى از اهل فارس به
نزد حضرت قائمعلیه السلام مىآید و از او معجزه موسىعلیه السلام را درخواست
مىكند، پس آن حضرت عصا را مىافكند و به صورت اژدها درمىآید، آن مرد مىگوید:
این سحر است. پس عصا - به امرى شبیه امر موسىعلیه السلام - آن مرد را مىبلعد
تذكر:
اینجا مناسب است درباره آن عصا و اوصاف آن مطالبى بیاوریم، عالم فاضل بزرگوار
مجلسى در مجلّد پنجم بحار از كتاب عرایس المجالس ثعلبى نقل كرده كه گفت: در نام
عصا اختلاف است، این چنین گفته: اسمش ما شاء اللَّه است، و مقاتل گفته: نامش نفعه
است و بعضى: غیاث، و بعضى دیگر: علیق گفتهاند
و امّا وصف آن و حوائجى كه در آن براى موسىعلیه السلام بود، آگاهان به علم
گذشتگان چنین گفتهاند: عصاى موسى دو سر داشت كه بیخ هر یك از آنها كژى داشت و
نیزه آهنینى در انتهایش بود، پس هرگاه موسىعلیه السلام شب هنگام به بیابانى وارد
مىشد و مهتاب نبود، دو سر عصا تا آنجا كه چشم كار مىكرد روشنایى مىداد، هرگاه
با كمبود آب مواجه مىشد، آن را در چاه وارد مىكرد كه تا ژرفاى چاه امتداد
مىیافت، و سر آن مانند دلو مىشد، و هر وقت به غذا نیاز داشت، با عصاى خود به
زمین مىكوفت خوردنىها از آن بیرون مىآمد و چنان بود كه هرگاه میوهاى اشتها
مىكرد آن را در زمین مىنشاند، پس غنچههاى همان درختى كه موسى اشتها كرده بود در
آن ظاهر مىشد و همان موقع میوه مىداد. و گفته مىشود كه: عصاى موسى از چوب بادام
بود، هرگاه گرسنه مىشد آن را در زمین مىنشاند برگ و میوه مىداد، و از آن بادام
مىخورد، و هرگاه با دشمن خود مقاتله مىكرد بر دو شاخه عصا دو مار آشكار مىشد كه
با هم نبرد مىكردند، عصا را بر كوه سخت ناهموار مىزد و نیز به درختها و خارها و
گیاهها مىزد راه باز مىشد، و هر وقت مىخواست از رودى بدون كشتى عبور كند عصا
را بر آن مىزد، راه وسیعى برایش باز مىشد كه در آن مىرفت
و آن حضرت - كه درود خداوند بر او باد - گاهى از یك شاخه عصا شیر مىنوشید و از
دیگرش عسل، و چون در راه خسته مىشد بر آن مىنشست كه به هر كجا مىخواست بدون
دویدن و پا زدن او را مىرساند، و نیز راه را نشانش مىداد و با دشمنانش مقابله
مىكرد، هنگامى كه موسىعلیه السلام به بوى خوش نیازمند مىشد، از آن عصا بوى خوشى
بیرون مىزد تا جایى كه لباسهاى او را خوشبو مىكرد، اگر در راهى بود كه دزدانى
داشت كه مردم از آنها ترس داشتند، عصا با او تكلم مىكرد و به او مىگفت: به فلان
سمت راهت را تغییر ده. به وسیله آن برگهاى درختان را بر گوسفندان خود فرو
مىریخت، با آن درندگان و مارها و حشرات را از خود دفع مىكرد. چون به سفر مىرفت
آن را بر گرده مىنهاد و وسائل و لباس و غذا و آب و... را به آن مىآویخت. (بحار
الانوار: 60/13.( تا آخر آنچه ذكر كرده كه آوردن آنها لزومى ندارد، و این مقدار
را كه آوردیم براى این بود كه این عصا در این زمان متعلق و مخصوص به مولا و آقاى
ما حضرت مهدى - صلوات اللَّه علیه - مىباشد، چنانكه اخبار حاكى از این امر
مىباشد
و در مجلّد سیزدهم بحار به نقل از نعمانى به سند خود از حضرت ابى عبد اللَّه
صادقعلیه السلام آمده كه فرمود: عصاى موسى چوب آس و از درخت بهشتى است كه وقتى خواست
به مدین برود جبرئیل آن را برایش آورد، و آن عصا با تابوت آدم در دریاچه طبریه
است، نه مىپوسند و نه تغییر مىیابند، تا آنكه قائمعلیه السلام آنها را هنگام
قیامش بیرون آورد. (بحار الانوار: 351/52ث و غیبت نغمانى: 238.)
موسىعلیه السلام با ترس از مصر فرار كرد، خداوند - عزّوجلّ - به نقل از او
مىفرماید: فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ؛ (سوره شعرا، آیه 21.( پس
آنگاه كه از [كیفر[ شما بیمناك شدم از شما گریختم. قائمعلیه السلام نیز، از ترس
اشرار از شهرها گریخت و در بیابانهاى بىآب و علف مسكن گزید، با وجود این به نزد
مردم مىآید، و در میان آنها راه مىرود و از احوالشان باخبر مىشود، در حالى كه
آنها حضرتش را نمىشناسند - چنانكه گذشت - . هنگام ظهورش نیز به خاطر ترس از
سفیانى از مدینه فرار خواهد كرد. دلیل بر آن، روایتى است كه در بحار و غیر آن از
حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام منقول است كه درباره سفیانى - لعنه اللَّه - فرمود:
و سفیانى گروهى را به مدینه مىفرستد، پس مهدىعلیه السلام از آنجا به سوى مكّه
فرار مىكند، به امیر ارتش سفیانى خبر مىرسد كه مهدىعلیه السلام به سوى مكّه
رفته، لشكرى در تعقیب آن حضرت مىفرستد ولى به آن جناب نمىرسند، تا اینكه
قائمعلیه السلام هراسان و ترسان - به روش موسى بن عمران - وارد مكّه مىشود و
امیر ارتش سفیانى در بیابان بیداء فرود مىآید، و جارچى از سوى آسمان به آن بیابان
خطاب مىكند كه: یا بَیْداءُ! أَبْیِدی القَوْمَ؛ اى صحراى بیداء! این گروه را
نابود كن، پس زمین آنها را فرو مىبرد و فقط سه نفر از آنها باقى مىمانند كه
خداوند چهره هایشان را به پشت بازمىگرداند و آنها از قبیله كلب هستند، و درباره
آنها این آیه نازل شده: »یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا
مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى
أَدْبارِها«؛ اى كسانى كه كتاب به ایشان داده شده، به آنچه فرو فرستادهایم و
تصدیق كننده نشانه هایى است كه همراه شما است ایمان آورید پیش از آنكه چهرههایى
را محو كنیم آنگاه به پشت سر بازگردانیم. (بحار الانوار: 328/52)
موسىعلیه السلام؛ خداوند دشمنش - قارون - را به زمین فرو برد، چنانكه خداوند -
عزّوجلّ - مىفرماید: فَخَسَفْنا بِهِ وَبِدارِهِ الأَرْضَ؛ (سوره قصص، آیه 81. (
پس او و خانهاش را در زمین فرو بردیم. قائمعلیه السلام نیز، - چنانكه گذشت -
خداوند متعال دشمنانش - لشكر سفیانى - را به زمین فرو خواهد برد
موسىعلیه السلام؛ چون دستش را برمىآورد مىدرخشید و سفیدى آن بینندگان را خیره
مىساخت... (سوره اعراف، آیه 108( قائمعلیه السلام نیز، نورش مىدرخشد تا جایى كه
مردم از نور آفتاب و ماه بىنیاز شوند كه ان شاء اللَّه تعالى در بحث نور آن حضرت
مطالبى در این باره خواهد آمد
موسىعلیه السلام؛ از سنگ برایش دوازده چشمه جوشید. قائمعلیه السلام نیز، در بحار
به نقل از نعمانى به سند خود از حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام آمده كه فرمود:
هرگاه قائمعلیه السلام ظهور نماید با پرچم رسول خداصلى الله علیه وآله و انگشترى
سلیمان و سنگ و عصاى موسى قیام خواهد كرد، پس دستور مىدهد كه منادى آن حضرت اعلام
كند كه: هیچ كس از شما آب و غذا و علوفه برندارد. اصحاب آن حضرت مىگویند:
مىخواهد ما و چهارپایانمان را از گرسنگى و تشنگى بكشد! پس آن حضرت حركت مىكند،
اصحاب هم در خدمتش حركت مىكنند، و اولین منزلى كه فرود مىآید به سنگ مىزند از
آن غذا و آب و علوفه بیرون مىآید، پس از آن مىخورند و مىآشامند و چهارپایان را
نیز علوفه مىدهند تا در پشت كوفه به نجف برسند. (بحار الانوار: 351/52؛ و غیبت
نعمانى: 238)
و در كمال الدین از آن حضرت (امام باقرعلیه السلام( آمده كه فرمود: چون قائمعلیه
السلام از مكه خروج نماید، سخنگوى آن حضرت بانگ مىزند: احدى خوردنى و آشامیدنى با
خود برندارد، و با خود سنگ موسى بن عمران را برمىدارد كه بار شترى است و هیچ
منزلى فرود نیایند مگر آنكه از آن سنگ چشمهها برآید، پس هركه گرسنه باشد سیر و
هركه تشنه باشد سیراب خواهد شد، چهارپایانشان هم سیر و سیراب مىشود تا اینكه به
نجف در پشت كوفه فرود آیند. (كمال الدین: 670/2)
مىگویم: ثقة الاسلام كلینىرحمه الله در اصول كافى نظیر همین روایت را از امام
صادق از پدرشعلیهما السلام با اندك تفاوتى آورده است. (كافى: 231/1)
و در خرایج از امام صادق از پدرشعلیهما السلام آورده كه فرمود: چون قائمعلیه
السلام در مكه قیام كند و بخواهد به كوفه برود، سخنگوى آن حضرت ندا مىكند: كسى از
شما خوردنى و آشامیدنى برندارد، و آن حضرت سنگ موسى بن عمران را - كه از آن دوازده
چشمه جوشید - با خود برمىدارد، پس به هیچ منزلى فرود نیاید مگر اینكه آن را نصب
فرماید و چشمهها از آن جوشد، پس هركه گرسنه باشد سیر و هركه تشنه باشد سیراب
مىگردد و همین توشه آنها خواهد بود تا به نجف برسند - پیشتر از كوفه - و چون به
آنجا فرود آیند آب و شیر از آن پیوسته جارى خواهد بود، هركه گرسنه باشد سیر و
هركه تشنه باشد سیراب مىگردند. (الخرایج: 110)
موسىعلیه السلام؛ فرعون براى رسیدن به او افراد بسیارى را كشت، ولى آنچه خدا
خواست همان شد. قائمعلیه السلام نیز، فرعونهاى زمان ائمه اطهارعلیهم السلام به
منظور قتل حضرتش چه بسیار از فرزندان پیغمبرصلى الله علیه وآله را كشتند، چنانكه
در كمال الدین از امام صادقعلیه السلام ضمن حدیثى طولانى در بیان شباهت آن حضرت
به موسىعلیه السلام چنین آمده: وقتى فرعون مطلع شد كه زوال و نابودى حكومتش بر
دست او (موسى( است دستور داد كاهنان را حاضر كنند، پس آنها او را بر نسب
براندازنده حكومتش دلالت كردند، و اینكه آن شخص از بنى اسرائیل است، پس پیوسته
دستور مىداد كه شكم زنان باردار بنى اسرائیل را پاره كنند تا آنجا كه بیست و چند
هزار نوزاد را كشت ولى نتوانست به موسى دست یابد، زیرا كه خداوند - تبارك و تعالى
- او را حفظ كرد، و همینطور بنىامیه و بنىالعباس وقتى دانستند كه سقوط سلطنت و
ریاست اُمرا و جبّارانشان به دست قائم ما خواهد بود، به دشمنى ما پرداختند و
شمشیرهاى خود را در كشتن آل رسولصلى الله علیه وآله و نابود كردن نسل آن حضرت به
كار گرفتند به طمع اینكه به قتل قائمعلیه السلام دست یابند. البته خداوند -
عزّوجلّ - نمىپذیرد كه امر خود را براى یكى از ستمكاران فاش نماید، مگر اینكه
نور خود را به كمال رساند هرچند كه مشركین را خوش نیاید. (كمال الدین: 453/2.( این
حدیث طولانى در بخش هشتم خواهد آمد
موسىعلیه السلام؛ خداوند در یك شب امرش را اصلاح فرمود. قائمعلیه السلام نیز،
خداوند در یك شب امرش را اصلاح خواهد كرد، چنانكه در كمال الدین از حضرت امام
جوادعلیه السلام در وصف حضرت قائمعلیه السلام روایت شده كه فرمود: و به تحقیق كه
خداوند تبارك و تعالى امر او را در یك شب اصلاح خواهد كرد، همچنان كه امر كلیم
خود موسىعلیه السلام را در یك شب اصلاح فرمود كه براى برگرفتن آتش براى
خانوادهاش رفت ولى در حالى كه به پیغمبرى و رسالت مبعوث شده بود، بازگشت. (كمال
الدین: 377/2.(
موسىعلیه السلام؛ خداوند متعال به منظور امتحان قومش ظهور آن حضرت را تأخیر
انداخت، تا كسانى كه گوساله پرستیدند از كسانى كه خداى - عزّوجلّ - را پرستیدند،
جدا شوند. قائمعلیه السلام نیز، خداوند به همین منظور ظهورش را به تأخیر انداخته
است.
--------------------------------------------------
منبع: مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت